جنگ به مسلخ آورد طفل بدون پای را
داتیکان_رضا احمدی وند:« کودکان هیچ وقت خاطرات جنگ را فراموش نخواهند کرد. در بازی های کودکانه شان، نقاشی هایشان و برخوردهایشان این پدیده خود نمایی میکند... آنچه در دهه ی 90 اتفاق افتاد این بود که کودکان تبدل به اسلحه جنگ و بخشی از هویت قوم مقابل شدند. در دهه ی اول قرن بیستم و مخصوصا به دنبال جریانات خاورمیانه در سال 2010 و 2011 ابعاد جدیدی در اخصوص این پدیده پدیدار گشته است.» اين جملات، جان كلام و چكيده نشست بين رشته اي كودكان و جنگ بود كه در دوشنبه 13 دی ماه با حضور تعدادی از استادان حوزه ی حقوق، روانشناسی و علوم پزشکی در خانه ی اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
تا چه حد می توان جهان را با توصیه، قطعنامه، گزارش، کنفرانس و نهادسازی اداره کرد؟
در ابتداری این مراسم، دکتر نسرین مصفا، استاد دانشگاه تهران، و یکی از متولیان اصلی موسسه اجتماعی سارا به ایراد سخنرانی پرداخت. او ابتدا به ذکر کلیاتی در باب این موسسه پرداخت؛ «این موسسه در پی درگذشت خواهر عزیزم سارا مصفا تاسیس شد و به خاطر علاقه وافر ایشان به کارهای اجتماعی، ما در ادامه ی راه او ما این موسسه اجتماعی را تاسیس کردیم.»
او گفت این نشست در پی سالگرد بیستمین گزارش خانم "گراساماشل" (همسر سابق نلسون ماندلا) در سال 1996 در خصوص کودکان و مخاصمات مسلحانه برگزار می شود.
نسرین مصفا با ذکر این نکته که واقعیت های جهان امروز در خصوص مخاصمات و کودکان، باعث نگرانی های متعددی از جانب نهادها و سازمانهای مختلف شده است گفت:« هرچند در طی دوران تاریخ معاصر همواره همچین مخاطراتی متوجه بشریت بوده است. و اگر در جنگهای جهانی اول و دوم و در دهه های پیش اخبار محدودی از این مخاصمات می شنیدیم و امروزه به دلیل ظهور شبکه های اجتماعی، افزایش توجه به رسانه های عمومی و روایت خشونتی که بیش از هر زمان دیگر از طریق ارائه ی تصاویر در همین رسانه ها منشر شده است نگرانی بازتولید خشونت را در آینده بیشتر کرده است. خشونتی که کمتر می دیدیم و کمتر می شنیدیم و به معتقد بود که به مرور شاید قبح این مطلب از نظر کاسته شود و ممکن است در آینده به طور فزاینده ای ما با این گسترش خشونت مواجه باشیم«در حقیقت از زمان گزارش گراساماشل، جهان تغییرات زيادي کرد. و اولین توجهات بین المللی نسبت به کودکان هم در قالب حمایتی بود که باید در جنگ از آنان صورت بگیرد. در سال 1924 اولین اعلامیه حمایت از کودکان ناشی از جنگ جهانی اول بود و تشکیل صندوق بین المللی حمایت از کودکان (یونیسف) در خصوص کودکان جنگ زده بود و بعد هم وقایع دهه های 70 و 80 نیز پرداختن به بحث کودکان را بیشتر در کانون توجه قرار داد ولی آنچه در دهه ی 90 اتفاق افتاد این بود که کودکان تبدل به اسلحه جنگ و بخشی از هویت قوم مقابل شدند و در دهه ی اول قرن بیستم و مخصوصا به دنبال جریانات خاورمیانه در سال 2010 و 2011 ابعاد جدیدی در خصوص این پدیده، پدیدار گشته است.»
مصفا معتقد بود که گزارش گراساماشل نقطه ی ثقل توجه به کودکان در جنگ بود زیرا کودک هم به عنوان قربانیان اصلی جنگ و هم به عنوان اسلحه ی جنگ مطرح است و توجه گراساماشل هم معطوف به ابعاد اجتماعی این پدیده بوده و هم ابعاد روانی آن.
او در خصوص ابعاد حقوقی این موضوع گفت: «مباحث مربوط به حمایت های حقوقی در ملل متحد جایگاه خود را دارد. اسناد، کنفرانس ها و رویدادهای مختلف در عرصه ی بین الملل وجود دارد. صندوق کودکان ملل متحد هم امروزه بخش مهم فعالیت های خود را به آثار جنگ بر کودکان اختصاص داده است و سازمانهای غیر دولتی دیگر نیز همچنین. بسیاری از سازمانهای غیر دولتی و حتی نهادهای بین لمللی به آثار جنگ بر کودکان از منظر روانی پرداخته اند.»
او در ادامه به ذکر تاریخچه مختصري در خصوص موضوع کودکان و جنگ پرداخت و گفت که در طول تاریخ از زمان آشور بانیپال(دریدن شکم مادران برای در آوردن کودکان تا نسلی علیه او شکل نگیرد) تا حملات مغول و همچنین پادشاهی آقا محمد خان (که چشمان کودکان را در کرمان در می آورد) و نیز داستان کودکان فلسطینی و جنگ ایران و عراق از مهمترین موارد در طول تاریخ می باشد و نهایتا امروزه در خاورمیانه هم، شاهد کودکان تروریسم هستیم که در حملات تروریستی و انتحاری از آنان استفاده می شود.
او در آخر سخنان خود را با این پرسش پایان داد:«تا چه حد می توان جهان را با توصیه، قطعنامه، گزارش، کنفرانس و نهادسازی اداره کرد؟ در دهه های گذشته سوالات محدود و پاسخ ها زیاد و اکنون سوالات بسیار زیاد و پاسخ ها محدود است. و تا چه حد یک کنفرانس بین المللی و تصویب یک سند بین المللی در بهبود وضعیت کودکان موثر خواهد بود؟»
کودکان هیچ وقت خاطرات جنگ را فراموش نخواهند کرد
فهیمه رمضانی تهرانی؛ استاد علوم پزشکی دانشگاه شهید بهشتی، دومین سخنران این نشست بود که به ذکر نکاتی در خصوص تجاوزهای جنسی در جنگ و آمارهایی در این زمینه پرداخت.
تهرانی با ابراز تاسف از این نکته که امروزه ما به خود می بالیم که توانسته ایم به بسیاری از دانش های نادانسته ی بشری دست پیدا کرده ایم گفت:« ولی متاسفانه جهان کنونی سراسر جنگ و نفرت است . او گفت:«بسیار متاسف هستم که ما در منطقه ای زندگی میکنیم که جهان اطرافمان سراسر جنگهای خونین است و تاسف برانگیز تر این نکته است که بسیاری از این جنگها، جنگهای افرادی است که همه خود را هم کیش و معتقد به یک خدای واحد و پیامبر یکسان می دانند. » تهرانی معتقد بود که ما همواره از تبعات بی شماری که ممکن است یک جنگ در پی داشته باشد،غافل هستیم .
تهرانی در ادامه به ارائه ی آماری در این خصوص پرداخت.:« طی یک دوره ی 10 ساله به دنبال جنگهای خانمان سوز حدود 14 میلیون کودک آواره، 6 میلیون مجروح و معلول، 2 میلیون کودک کشته شده و بیش از 1 میلیون کودک پدر و مادر خود را از دست داده اند و یتیم شده اند. بیش از یک میلیون کودک(که قطعا آمار واقعی بسیار بیشتر از این است) دچار خشونتهای جنسی قرار گرفته اند.»
او معتقد بود که کودکان هیچ وقت خاطرات جنگ را فراموش نخواهند کرد و در بازی های کودکانه شان، نقاشی هایشان و برخوردهایشان این پدیده خود نمایی میکند. همین جنگ است که باعث می شود آنها حتی در بزرگسالی دچار بی اختیاری ادرار شوند، لکنت زبان می گیرند، کلمات را فراموش می کنند به این خاطر که دوست ندارند وارد دنیای بزرگسالی شوند. بزرگسالانی که علت همه ی مشکلات را از آنان می بینند.
او در خصوص اتفاقات اخیر هم به ارائه ی آماری پرداخت: «30 کودک آواره ی سوری در اردوگاه ترکیه دچار تجاوز شدند، بیش از 100 کودک افغان توسط نیروهای ارتش امریکا مورد تجاوز قرار گرفته اند. بیش از 400 کودک در زندانهای اسراییل طعم تلخ تجاوز را چشیده اند. در سیرالئون بیش از 60 هزار کودک مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند و ...»
او در ادامه به عوارض و تبعات این تجاوزها پرداخت و مشکلاتی که در پی این تجاوزها برایشان پیش می آید اشاره كرد و در آخر به این نکته پرداخت که جنگ حتی نباید گزینه آخر در نظر گرفته شود. رمضانی با این سخن بیانات خود را به پايان رساند: «امیدوارم روزی بیاید آنهایی که در مجامع بین المللی می نشینند به جای کنوانیسیون یا ابراز تاسف خالی بنشینند و به تبعات منفی جنگ توجه کنند.»
کودکان ذاتا صلح طلبند و از جنگ متنفرند
دکتر فاطمه قاسم زاده؛ مشاور کودک و عضو موسسه پویا و شبکه یاری کودکان کار و خیابان، سخنان خود را با این جمله شروع کرد که « کودکان ذاتا صلح طلبند و از جنگ متنفرند.»
او معتقد بود که جنگهای امروزه حاوی مسائلی بود که ویژگی هایی دارد که جنگهای دیگر نداشت و «این برخلاف پیشرفت علمی انسان است. یعنی وقتی انسانها در جهت علمی پیش می روند این انتظار به وجود می آید که از نظر اخلاقی هم باید بیشتر پیشرفت حاصل شود. یعنی دو بال علم و اخلاق باید با تعادل در کنار هم باعث پیشرفت و پرواز انسان شوند.»
قاسم زاده معتقد بود اولین بعد در معرض آسیب کودکان جنگ زده بعد جسمانی آنان است، چه درقالب معلولیت چه جرح و چه مرگ. بعد بعدی در عرصه ی اجتماعی است که در شرایط جنگی شهر مفهوم خود را از دست می دهد و دیگر شهری و خانه ای وجود ندارد وکودکان درگیر جنگ همواره در معرض از دست دادن خانواده، دوستان، آشنایان و محیط بازی شان قرار دارند. در بعد شناختی بازماندگی از تحصیل مهمترین مسئله ای هست که در شرایط جنگ گریبان کودکان را خواهد گرفت. و بازماندگی از تحصیل یک نوع باز ماندگی زندگی است. در بعد روانی و عاطفی تاثیرات به مراتب عمیق تر است و جنگ کودکان را با اضطراب، استرس، کمبود توجه، دقت، تحرک زیاد، پرخاشگری مواجه می کند.
او با اشاره مجدد به این نکته که بچه ها ذاتا صلح طلبند اما بر اثر یادگیری اجتماعی ممکن است گاهي بسیار خشن شوند گفت:«یادگیری اجتماعی یعنی یادگیری اي که فرد از اجتماع دور و بر خود یاد میگیرد و آنچه بچه های امروز ما را تهدید میکند خطر این خشونت است»
کودکان کار تفاوت زیادی با کودکان جنگ زده ندارند
نریمان مصفا؛ استاد دانشگاه علوم پزشکی، بیانات خود را در زمینه ی تاثیر جنگ بر روی سیستم ایمنی و توان مقابله با بیماری ها در کودکان شروع کرد.:«در كودكان حساسیت به بیماری ها و شیوع گسترده تر عفونت ها و همچنین تحلیل در پاسخ های دفاعی بدن در آنها بسیار بارز است.»
او افزود:«جنگ به نوزادان و کودکان تحت تاثیر این مخاصمان نه تنها آسیب می رساند بلکه چنانچه از این سلاحهای مرگ بار جان سالم به در ببرند، سیستم ایمنی آنها شدیدا تحت تاثیر این وقایع اضطراب آور قرار می گیرد. در حقیقت آن چیزی که باعث تکامل سیستم ایمنی او می شود در اثر همین مسائل با نقصان روبه رو می شود. چه در نوزادهایی که سیستم دفاعی شان بسیار ضعیف است و چه کودکان بزرگتر. یکی از مهمترین این علتها محرومیت آنان از شیر مادر است. همچنین مسائلی مانند سوء تغذیه. و نیز اتقال بیماری هایی مرگ بار همچون ایدز و هپاتیت از مادران به نوزادان. کودکان نیز به خاطر عدم وجود محیط زندگی سالم و طبیعی همواره در معرض نقص تکامل ایمنی هستند.»
مصفا در آخر گفت: « کودکان کار، نماد یک جنگ داخلی در سرکوب عواطف هستند. این کودکان تفاوت زیادی با کودکان جنگ زده در عراق، سوریه، یمن، افغانستان و پاکستان ندارند.»
به بازی به کویند هم سال من / به عقل اندر آمد چنین حال من
دکتر امیرحسین رنجبریان، استاد دانشگاه تهران، دیگر سخنران این نشست بود.
او در ابتدا سخنان خود را با قرائت پاره ای از نمایشنامه "سهراب کشی" اثر بهرام بیضایی آغاز کرد و گفت که حضور کودکان در جنگ و آسیبهای آنان مسئله ی تازه ای نیست و در اسطوره ها ردپاهایی از حضور کودکان دیده می شود همچون روایت رستم سهراب در شاهنامه که سهراب کودکی است که وارد جنگ می شود( هنوز از دهن بوی شیر آیدش/ همی رای شمشیر و تیر آیدش.... به بازی به کویند هم سال من/به عقل اندر آمد چنین حال من) و حضور کودکان محسوس بوده و در قرن بیستم این امر بیشتر شده است.
او بر همین مبنا گفت: «در حقوق مدرن هم به حفظ کودک و پاسداری از حقوق کورک توجه اساسی شده است. و در حقوق بین الملل هم تلاشهای اندیشمندان، دلسوزان و متخصصان زمینه ی توافق بین المللی و لباس حقوقی پوشاندن به نیازهای جامعه ی انسانی را شاهد هستیم.» بنابر این حوزه ی بین الملل نسبت به این مسئله بی اعتنا نبوده و قواعد و رویه هایی پیش بینی شده است.»
او افزود:«نتیجه ی همه ی تحولات در قاعده شماره 135 کتاب حقوق عرفی بشر دوستانه که حاصل تحقیق کمیته بین المللی صلیب سرخ است چنین می گوید: کودکان متاثر از درگیریهای مسلحانه حق دارند از احترام خاص و حمایت برخوردار شوند". در نتیجه کودکان باید در مقابل همه خشونتهای متاثر از جنگ در امان باشند.»
او در ادامه به سندها و کنوانسیونهایی که در سازمان ملل در خصوص کودکان تصویب و لازم الاجرا شده و به پیشرفتهایی که طی دورانهای مختلت در این زمینه به وجود آمده است اشاراتی کرد.
او در انتهای سخنانش به این نکته اشاره کرد که آیا با کنفرانس و همایش و نشست بین المللی می شود از این همه فاجعه و جنایات و نقض غم بار قوائد اولیه انسانی در جنگ ها پیشگیری کرد؟!
رنجبریان گفت «ممکن برخی از جنبه های حمایتی از درون همین نشست ها و اسناد به بار بشیند و در مواردی موجب پیشگیری و اقدامات جبرانی برای کودکان شود. اما درکل این نشست ها انتظار عمومی را ممکن است برآورده نکند. درنتیجه جهان به رغم پیش رفتهای حقوقی درگیر این مشکلات غم بار باشد. به گونه ای که ما هر روزه شاهد نقض حقوق کودکان هستیم... و فاجعه به حدی بزرگ است که همیشه ی جای گلایه باز است.»
سربازی به جای بازی
دکتر پوریا عسکری؛ استاد دانشگاه علامه طباطبایی، سخنانش را با نشان دادن تصاویری از کودکانی در شرایط عادی و کودکان جنگ زده آغاز كرد و به مقایسه ی آنها پرداخت. او تفاوت زندگی یک کودک در شرایط عادی را که مملو از شادی و بازی و خرسندیست با کودکان درگیر جنگ از طریق تصاویر نشان داد.عسکری به نقل از گزارش دبیر کل ملل متحد 6 دسته از اتفاقاتی که ممکن است برای کودکان در طول جنگ رخ دهد را برشمرد.کشته شدن کودکان، زخمی شدن کودکان،تبدیل کودکان به سرباز،تجاوز جنسی، دزدی کودکان و حمله به بیمارستان ها و مدارس. به اعتقاد او نتایج آن این است که بچه ها از همه ی حقوق عادی شان همچون؛ حق سلامت، حق حیات،حق با خانواده بودنشان، حق شادی و به طور کلی از حق کودکی محروم می شوند.
او گفت: «رشد تروریسم(پدیده ی غالب جنگهای امروزه) باعث شده كه تلفات در شهر و روستا و بیمارستان و مدارس و... به شدت زیاد شود همچنین ماهیت مخاصمات عوض شده است. چون طرف غیر دولتی به صورت طبیعی زورش به دولت نمی رسد و همین باعث نقض بیشتر و ترساندن شده و در نهايت تبدیل به یک استراتژی شده است. در پی همین حوادث مهمترین عامل و تاسف انگیز ترین بخشی که به آن توجه نمی شود قانون جنگ است. هیچ توجهی به قوانین جنگ مخصوصا قوانین کودکان نمی شود.»
عسکری در ادامه بحث را پیرامون منطقه ی خاورمیانه ادامه داد و برای نمونه از کودکان سوری مثال زد که تعداد مدارسی که طی جنگهای اخیر از بین رفته است به شدت زیاد است.: «طبق آمار رسمی ملل متحد 6500 مدرسه را اعلام میکند که اینها تخریب شده اند و این به معنای این است که آموزش به صورت کلی دیگر در سوریه در جریان نیست.» او همچنین آمار جنگ یک سال اخیر یمن را اینگونه بیان کرد: «حدود 800 کشته و 1200 زخمی در طول یک سال و فقط برای کودکان. و در خصوص جنایت های جنسی هم آمار تایید نشده ی اسفناکی وجود دارد.» او معتقد بود امروزه بچه ها به جای اینکه بر اساس طبیعت کودکی شان بازی کنند همگی تبدیل به سرباز شده اند.
در نهایت عسکری به ارائه ی راهکارهایی پرداخت، از جمله؛ فعالانه تر شدن نقش نهادهاي مدني يا باز پخش کردن و بازگو کردن، تصاویر جنایاتی که بر کودکان در خاورمیانه مي رود. او افزود:« آموزش قانون، آموزش به نیروهای مسلح که بسیاری از این نیروها اطلاعی در این زمینه ندارند و دسترسی به "توسعه ی پایدار" از جمله این راهكارهاست.»