نُخبهکُشی و پَخمهپروری؛ دو روی یک سکه
داتیکان: آزارندهترین وجه هنگامی است که برای آدمی با ضریب هوشی بالا (نخبه) یک آدم با ضریب هوشی پایین باید تصمیم بگیرد.
به گزارش داتیکان و به نقل از عصر ایران؛ مهرداد خدیر- «نمیشود که مملکت را با تعدادی آدم پَخمه اداره کرد.» این جمله را حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی و از مدیران ارشد کشور (تا قبل از روی کار آمدن محمود احمدینژاد در سال 84) و در ریشه یابی بحرانهای جاری در کشور بر زبان رانده است.
ممکن است تصور شود این توصیف بار تحقیری و اهانتی دارد اما به جای این که کند و کاو کنیم منظور دقیقاً کدام مدیراناند تجربۀ هریک از ما گواهی می دهد که واقعیتی صریح را بازمیتاباند.
این که ضریب هوشی شماری از صاحبمنصبان که به صرف ظاهر سازی یا ابراز وفاداری یا نسبت خانوادگی به جای و جاهی رسیدهاند پایین تر از حد معمول برای آن مسؤولیت است.
آزارندهترین وجه هنگامی است که برای آدمی با ضریب هوشی بالا (نخبه) یک آدم با ضریب هوشی پایین باید تصمیم بگیرد.
نویسندۀ پرآوازهای می گفت رُمانی را سالها با شب نخوابیدن و تحمل بیماری به پایان رساندم و انتظار ناشر برای صدور مجوز آن قدر به طول انجامید که خود سراغ مسؤول ممیزی رفتم. من با هفتاد و چند سال سن باید به جوانکی بیست و چند ساله توضیح میدادم که تعبیر «دخترک زیر باران» شاعرانه است و اروتیک و تن کامانه نیست ولی جوانک اصرار داشته خواننده دختر را با لباس چسبیده به تن تصور میکند و همین فسادزاست.
میگفت: از او پرسیدم یعنی این آدمهای مفسدی که محاکمه میشوند و قیافه های ظاهر الصلاحی هم دارند و اهل کتاب و مطالعه هم نیستند از رُمان خواندن دچار فساد شدهاند و او پاسخ داد: نه، آنها مفسد اقتصادی هستند و من گفتم لابد ما هم مفسد ادبی هستیم!
«پَخمه پروری» روی دیگر سکۀ «نُخبه کُشی» است. این روزها احتمالا خبر ممانعت از صدور مجوز برای برنامۀ اینترنتی عادل فردوسیپور محبوب ترین مجری 20 سال اخیر را شنیدهاید.
میتوان تصور کرد که آدمی مثل او چه رنجی میبرد. برای آدمهای نخبه که هوش یا دانشی بالاتر از حد متوسط دارند هیچ چیز رنج آورتر از مواجهه با افرادی نیست که ناگزیری به آنها احترام بگذاری در حالی که قلباً به آنان باور نداری.
لازم نیست نخبه باشی. اگر مانند این نویسنده آدمی عادی هم باشی و کسانی را نشسته بر منصبی ببینی بی آن که اطلاعات درخوری در آن حوزه داشته باشند نیز تحمل فوقالعاده میخواهد چه رسد به نخبگان. الزاما پخمه به مفهوم معنی تحقیر آمیز آن نیستند تا این واژه را واجد بار اهانت آمیز بدانیم اما همین که در آن قد و قواره نباشند توی ذوق می زند و مثل آدمی است که لباسی گشاد و نامتناسب بر تن کرده است.
از مزایای دموکراسی سپردن امور به نخبگان و میدان ندادن به پخمگان است. دوستی که در یک کشور توسعه یافتۀ غربی زندگی می کند تعریف می کرد این تصور که تودۀ مردمان آن جوامع، ضریب هوشی بالایی دارند خطاست و عامه در همه جا عامه است و دلیلی هم ندارد مردمان عادی درگیر امور خاص باشند اما آن که رشتۀ کار را در دست دارد از ویژگی هایی برخوردار است و نمی تواند پخمه باشد.
وقتی به طعنه گفتم: ترامپ اما مثال نقض است، حرف خود را پس نگرفت و قایل به استثنا نشد و گفت: نخبه نیست اما پخمه هم نیست و در جامعۀ پول محور می دانسته رگ خواب مردم را چگونه باید به دست آورد.
پخمه پروری، آن روی سکۀ نُخبه کشی است و پخمه ها به مرور و به یُمن روابط و امکاناتی که به دست می آورند اعتماد به نفسی کسب می کنند که گاه به وقاحت، پهلو می زند.
نحوۀ گفتار و رفتار اکبر طبری معاون پیشین قوۀ قضاییه که به تازگی محاکمه و محکوم شد نشان می داد او واجد هیچ ویژگی ممتازی نبوده و وصف «پخمه» او را می برازیده اما 20 سال کنار دست دو رییس قوۀ قضاییه بوده و روز به روز هم موقعیت خود را محکم تر می کرده است. می توان حدس زد که پخمه ها در هرچه تخصص نداشته باشند در ظاهر سازی و تقلید از کلیشهها و چاپلوسی استادند.
طبری تا دهان باز میکرد نشان می داد چقدر بی مایه است اما در دادگاه چون باید استدلال می کرد پای او می لنگید در حالی که در جایگاهی که داشته سرگرم تملق و یاوه بافی و توجیه بوده است.
می توان بر آقای مرعشی خُرده گرفت که روند کنونی ادامۀ ترجیح تعهد بر تخصص در دهه های اول جمهوری اسلامی است و شما هم نقش داشته اید و به سبک مناطرۀ سال 84 به یاد خود او آورد که در 27 سالگی استاندار شد اما مرعشی نخبه هم نباشد پخمه نیست. نخبه هم نبوده باشد نخبه کُش و پخمه پرور نبوده است.
مدیریت تواناییها ویژگی هایی می خواهد که عده ای واقعا ندارند و چون نمی توانند بر نخبه ها فرمان برانند پخمه تر از خودشان را ترجیح می دهند و وضع همانی می شود که می بینیم و اگر چه ترامپ مقصر اول است اما به این عامل نمی توان بی توجه بود.
برای این که بدانیم مدیری شایستگی میزی را که تصاحب کرده دارد یا نه باید ببینیم در محیط کار هم نفوذ دارد یا نه. مهم تر این که بیرون از آن اداره هم او را می خواهند یا نه.
چوب را هم پشت یک میز ریاست بنشانی ارباب رجوع و کارکنان ناگزیر باید تبعیت کنند. اما آیا مدیر کارخانه یا سازمان بیرون از دفتر و دور از کارتابل و در مواجهه با کارکنان هم حرفی برای گفتن دارد و می تواند به نکته ای اشاره کند؟
مهم تر این که بیرون از آن ساختار آیا به عنوان مدیر شناخته میشود؟
نخبه التماس نمی کند. پخمه آویزان می شود. نخبه احترام میگذارد اما پای بوس نمی شود. پخمه یک سره مجیز می گوید تا منصب خود را نگاه دارد.
نخبه از هیچ، همه چیز می سازد و تنها هنر پخمه هزینه کردن بودجه و گاهی کم آوردن است!
در مثل مناقشه نیست اما می گویند در روستایی کدخدا گله را به چوانی سپرد که در مراقبت ماهر بود و از حملۀ گرگ ها در امان نگاه می داشت اما سالی یکی دو بار گوسفندی کباب می کرد و بزمی راه می انداخت و مدعی می شد گم شده یا گرگی ناغافل درربوده است!
کدخدا او را کنار میگذارد و صاف و سادهترین جوان دِه را به این مأموریت می گمارد. دزد نبود اما از گله داری هیچ سررشته نداشت.
پس، درهمان روز اول گرگ به گله زد و نیم گوسفندان را درید و به اندازۀ چند سال بساط کباب گستری زبل خان قبلی خسارت وارد کرد.
درد جامعۀ ما اما مضاعف است. چرا که برخی هم پخمه اند و هم پاک دست نیستند!
*برای اطلاع از اخرین همایش های حقوقی، گزارشها و یادداشتهای حقوقی، تازه های نشر حقوقی ، استخدام حقوقی ، مشاوره حقوقی و سایر اخبار حقوقی به سایت داتیکان مراجعه نمایید .