در جشنوارۀ خوارزمی نمیتوانم شرکت کنم چون یک افغانم!
داتیکان: رضا احمدی وند_جواد کریمی: "براي يك افغان خانه كجاست؟ آيا بنا به تصوري متافيزيكي بايد به خانه خود، يعني افغانستان، برگردد؟ يا اينكه در عصر جديد وضع به گونهاي ديگر است. اصلا به عصر جديد هم كاري نداريم. در اسلام هم خانه به اين معنا وجود ندارد. همه جهان خانه ماست به خصوص كه ما در مورد يك كشور برادر ديني صحبت ميكنيم."
جملات فوق سخنرانی است که سالها پیش دکتر "یوسف اباذری"، استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در خصوص مهاجران افغانستانی ایراد کرد. شاید در برخورد با افغانها نخستین توصیفی که به ذهن هر انسانِ انسانمداری میرسد جمله ی معروف «از اینجا رانده و از آنجا مانده» باشد. سالهای سال است ما در کشورمان با چنین پدیدهای مواجه هستیم و بحثها و جدلها در خصوص حق و حقوق این انسانها که در کنار ما زیست میکنند تا حد زیادی بینتیجه بوده و قوانین متنوعی که در خصوص مهاجرین و تبعههای افغانی در کشور تصویب و اعمال شده، نتوانسته تغییر ملموسی در وضعیت آنها ایجاد کند. همه ما میدانیم که بسیاری از این انسانها در وضعیتی اسفناک به سر میبرند. از جنبه اقتصادی عمدتا کارگر و حاشیه نشین اند و از بُعد جایگاه انسانی نگاههای از بالا به پايين نسبت به افغانستاني هاي ساكن ايران باعث شده كه حتی صفت "افغانی" به یک ناسزا در گفتگوهای عامیانه تبدیل شود.
"رضا" دانش آموز افغان است که پس دو سال تلاشهای بی وقفه با کمک عدهای دلسوز توانست با کارکردن روی پروژه اي در حوزه رُباتیک ایدهای را در این زمینه عینیت بخشد و پس از اتمام کار با مشورت استادش تصمیم گرفته بود که در مسابقات دانشآموزی خوارزمی امسال شرکت کند و حاصل تلاش دوسالهاش را در این فستیوال دانشآموزی محک بزند. اما پس از مراجعه به مدرسه با نگاه سرد مسئولین روبه رو شد و به او گفتند که «افغانها اجازه شرکت در این مسابقات را ندارند.»
"رضا" و بسیاري ديگر از کودکان و نوجوانان افغان که در این کشور زندگی میکنند هر روزه با چنین بیعدالتی هایی روبه رو هستند. دوباره به سخنان یوسف اباذری برمیگردیم: «عدالت مسالهاي نيست که فقط درباره آن فلسفهبافي کنيم. عدالت مسالهاي نيست که ساعتها درباره آن بحث انتزاعي کنيم. عدالت مسالهاي نيست که بر مبناي آن غرب را متهم کنيم آن هم درست هنگاميکه با مردماني که به ما پناه آوردهاند اينگونه برخورد ميشود و کساني که در جمهوري اسلامي متولد و بزرگ شدهاند در چنين وضع اسفباري به سر ميبرند. مهم نيست که چه تعريفي از عدالت ميکنيم بلکه مساله بر سر تحقق عدالت است. مهم آنست که عدالت را با هر تعريف و هر منشايي متحقق کرد تا بتوان از خشونت ناشي از نابرابريهاي اجتماعي و ابزارانگاشتن انسانهاي ديگر جلوگيري کرد.»
برای اطمینان از صحت موضوع با نعمتالله کاظمی فرامرزی، مدیر کمیته اجرایی جشنواره بخش دانشآموزی جشنواره خوارزمی تماس گرفتیم. کاظمی در خصوص این موضوع به داتیکان گفت: «چنین چیزی صحت دارد و بر اساس آیین نامه و مقررات وزارت علوم تبعههای سایر کشورها - مگر اینکه اقامت دائم داشته و داراي شناسنامه و کارت ملی باشند- نمی توانند در این مسابقه دانشآموزی شرکت کنند. البته این افراد را می توانیم در سطح منطقه و استان بپذیریم اما در سطح کشور، قانون چنین اجازهای را به ما نمی دهد.»
موضوع ممنوعیت شرکت این دانشآموزان تبعه کشورهای خارجی مقیم ایران، از منظر حقوقی بیش از همه توجه را به سمت " حقوق بشر" جلب میکند. بر همین اساس با دکتر صابر نیاورانی؛ استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران تماس گرفتیم و موضوع را با او مطرح کردیم.
نیاورانی در ابتدا در خصوص حق بر آموزش از منظر قواعد حقوق بینالملل گفت: «محتوای حق بر آموزش در میثاق حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آمده است. در ارتباط با اعلامیه جهانی حقوق بشر و همچنین میثاق حقوق مدنی و سیاسی، آنچه در ظاهر مشخص است این است که آموزش ابتدایی باید برای همه افراد در همه کشورها به صورت رایگان،"اجباری" باشد. این تعهدی است که همه کشورها از جمله ایران آن را پذیرفته اند؛ فارغ از هرگونه منشا نژادی، زبانی، جنسی،مذهبی و تابعیت.» او در خصوص ممنوعيت حضور افغان ها در چنین جشنواره هایی گفت: «اما اینکه این افراد بتوانند در چنین مسابقات و جشنوارههایی شرکت بکنند، به نظر نمی رسد که این هم در حوزه حق بر آموزش بگنجد. حق بر آموزش جنبه تعمیم آموزش به صورت رایگان و اجباری بودن آن را دارد و کسی نمیتواند مانع حق بر آموزش باشد. به طوری که در کشور ما هم اگر مثلا پدر و مادری مانع آموزش بشوند مجرم به حساب میآیند. این در خصوص اتباع بیگانه هم که در کشور ما وجود دارند صدق میکند. فلسفه وجودی این اجباری بودن، فارغ از جنبههای حقوقی این است که افراد باید تربیت شوند برای زندگی مدنی و اجتماعی و اگر آموزش نبینند ممکن است به عناصر جامعه ستیز تبدیل شوند. بنابراین اجباری بودن آموزش برای تبعه های افغانستانی و اتباع سایر کشورها از نظر کنوانسیونهای جهانی امری مشخص است. اما آیا اینکه دولت موظف است که آنان در مسابقات ملی و داخلی آن کشور شرکت دهد؛ کنوانسیونها چنین تعهدی را بر دوش دولت نگذاشته اند و نمی توان حتی چنین سویه هایی از آن را استخراج کرد.» او در ادامه گفت:« فرض کنید فردی از کشور ما برای تحصیل به کشوری دیگر برود. اینها تحصیل میکنند، حق بر آموزش هم بر قوت خود باقیست. اما ممکن است آنها هم نتوانند در مسابقات داخلی آن کشورها شرکت کنند. و البته سیاست کشور ما به گونه ای نبوده است که اتباع افغانستانی در کشور ما را به صورت حقوقی جذب بکند یعنی اعطای تابعیت به آنها تعلق گیرد. و وقتی چنین چیزی ممکن شد قطعا حق مسلم و شهروندی این افراد هست که در چنین مواردی با سایر افراد آن کشور برابر باشند.اما در شرایط فعلی چنین امکانی به وجود نیامده است.»
یکی از ابعاد مربوط به حق بر آموزش و به طور خاص حق بر آموزش اتباع خارجی در ایران را میتوان در قوانین و مقررات جست و جو نمود. استخراج ابعاد حقوقی این مقوله به ما کمک میکند تا زوایای اجرایی و جزئیات مربوط به این حق را بدست آوریم. اینکه دانشآموز تبعۀ افغان که در مدارس ایرانی مشغول تحصیل است و نمیتواند در جشنوارۀ خوارزمی شرکت کند؛ جدای از نقد اجتماعی و انسانی که بر آن وارد است، دارای یک تحلیل و نقد حقوقی است. تحلیل و نقدی که از لابلای متون قانونی قابل استخراج است. اینکه واقعا چه تفاوت و وجه ترجیحی میان دانشآموز افغان و ایرانی که هردو بر سر کلاسهای درس ایران مینشینند وجود دارد؟ و این وجه ترجیح چگونه موجبات ممنوعیت دانشآموز افغان از شرکت در یک جشنواره علمی را فراهم میسازد؟ اسناد، اساسنامهها و آیین نامههایی مانند "سند راهبردی کشور در امور نخبگان"، "اساسنامه بنياد ملي نخبگان"، "احراز استعدادهای برتر و نخبگی" و "آیین نامه پذیرش دانشجویان خارجی در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی جمهوری اسلامی ایران" بیشترین قرابت را با مسألۀ حاضر دارند و از لابلای مفاد آن میتوان به بخشی از رویکرد دولت جمهوری اسلامی ایران در مورد ممنوعیت دانشآموزان افغان از شرکت در جشنواره خوارزمی دست یافت.
در سند راهبردی کشور در امور نخبگان در فصل 1 (تعاریف مفاهیم مرتبط با نخبگی) آمده است که:«نخبه به فردی برجسته و کارآمد اطلاق میشود که در خلق و گسترش علم، فناوری، هنر، ادب، فرهنگ و مدیریت کشور در چارچوب ارزشهای اسلامی اثرگذاری بارز داشته باشد و همچنین فعالیتهای وی بر پایه هوش، خلاقیت، انگیزه و توانمندیهای ذاتی از یک سو و خبرگی، تخصص و توانمندیهای اکتسابی از سوی دیگر، موجب سرعت بخشیدن به پیشرفت و اعتلای کشور شود. همچنین، از منظر این سند صاحب استعداد برتر عبارت است از: فردی که با توجه ویژگیهای ذاتی خود امکان رسیدن به مرحله نخبگی را داراست ولی هنوز زمینههای لازم برای شناسایی کامل و بروز استعدادهای ویژه او فراهم نشده است.»
همچنین مادۀ 4 اساسنامه بنياد ملي نخبگان در تعريف نخبه و احراز نخبگي میگوید:«نخبه به فرد برجسته و كارآمدي اطلاق ميشود كه اثر گذاري وي در توليد علم، هنر و فناوري كشور محسوس باشد و هوش، خلاقيت، كارآفريني و نبوغ فكري وي در راستاي توليد دانش و نوآوري موجب سرعت بخشيدن به رشد و توسعه علمي و متوازن كشور گردد.»
در آیین نامه احراز استعدادهای برتر و نخبگی در مادۀ 1 هدف از احراز استعدادهای برتر و نخبگی، منطقی کردن و تعریف شاخصهای علمی، استانداردسازی معیارها و فرایندهای شناسایی و معرفی نخبگان و استعدادهای برتر هر بخش، اعلام شده است. همچنین در ماده 2 این آیین نامه، نخبه به فرد برجسته و کارآمدی اطلاق میشود که اثرگذاری وی در تولید و گسترش علم و هنر و فناوری و فرهنگ سازی و مدیریت کشور محسوس باشد و هوش، خلاقیت، کارآفرینی و نبوغ فکری وی در راستای تولید و گسترش دانش و نوآوری موجب سرعت بخشیدن به رشد و توسعه علمی و اعتلای جامعه انسانی کشور گردد. استعداد برتر نیز به فردی اطلاق میشود که به صورت بالقوه نخبه بوده ولی هنوز زمینههای لازم برای شناسایی کامل و یا بروز استعدادهای ویژه او فراهم نشده است. در ماده 3 آیین نامه نیز فرایند احراز استعداد برتر و نخبگی چنین توصیف شده است: در تعیین و احراز شرایط نخبگی، فرآیندهای تعریف و تجربه شده توسط نهادهای برگزینندة نخبگان هر بخش پذیرفته شده و با جهت گیری علمی و عقلایی سیاستهای موجود هماهنگ و معیارهای وضع شده عنداللزوم تقویت و یا اصلاح میگردد.
و در پایان باید به آیین نامه پذیرش دانشجویان خارجی در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی جمهوری اسلامی ایران مصوب وزرات فرهنگ و آموزش عالی و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اشاره کرد که در بخش شرایط پذیرش (ماده 1) و ذیل تبصرۀ 3 آن، بیان میکند:«اتباع خارجی که از مدارس داخل کشور ایران فارغ التحصیل شده اند از شمول این آیین نامه مستثنا بوده و تابع مقررات پذیرش داوطلبان ایرانی خواهند بود.»
از منظر مستندات قانونی فوق میتوان نکات قابل ملاحظهای را مورد اشاره قرار داد. نکته اول این است که در احراز نخبگی هیچ گونه قیدی مبنی بر ملیت ایرانی ذکر نشده است. این یعنی؛ برای احراز وصف نخبگی در کشور ایران، ایرانی بودن یا افغان بودن ملاک عمل نیست. گرچه شاهد ذکر چارچوب ارزشهای اسلامی هستیم اما باز هم این به معنای ملیت نیست. حتی میتوان گفت که به معنای دین رسمی هم نیست؛ چراکه یک غیر مسلمان نیز میتواند در عین التزام به دین خود، در چارچوب ارزشهای اسلامی و با رعایت آن به فعالیت نخبگی خود بپردازد. حتی قید پیشرفت و اعتلای کشور نیز به معنای ضرورت ملیت ایرانی نخبگان نیست. یک شخص که تبعۀ کشوری غیر از ایران است نیز میتواند در راستای پیشرفت و اعتلای کشور ایران عمل نماید. درواقع، همان اثر علمی، ادبی، تکنولوژیک، فرهنگی و ... واسطهای است که در عین ارضای خاطر مالی، علمی، روانی و ... نخبه تابع دولت خارجی، میتواند نتیجۀ پیشرفت و اعتلای کشور ایران را نیز در بر داشته باشد؛ با بکارگیری فعالیت و ماحصل کار نخبۀ غیرمتبوع. این اوصاف درمورد استعداد برتر نیز صادق است. در کنار این اوصاف، شاهد بکارگیری وصف برجستگی و کارآمدی نیز هستیم. برجستگی و کارآمدی، اوصافی مربوط به "تخصص" و "حرفه" هستند. درواقع، اوصافی وارد در ادبیات تخصصی و حرفهای اند و قید ملیت، رنگ، زبان و مذهب، طبقه و ... هیچ ورودی به این وصف ندارد و نمی توانند شاخص ترجیح در امور تخصصی و حرفهای باشند.
از طرفی، وقتی هدف از احراز استعدادهای برتر و نخبگی؛ "منطقی کردن" و "تعریف شاخصهای علمی"، "استانداردسازی معیارها و فرایندهای شناسایی" بیان میشود، دیگر نمیتوان از شاخصهای ملیت، مذهب و ... سخن گفت. منطقی کردن و تعریف شاخصهای علمی، گویای آن است که تعریف نخبگی و شاخصهای آن در ساحت علم معنا و مفهوم مییابد و به فرد نخبه به عنوان یک پژوهشگر و فعال علمی باید نگاه شود؛ نه تبعۀ داخل یا فلان کشور. همچنین، جهت گیری علمی و عقلایی در تعیین و احراز شرایط نخبگی، باز به این معنا است که نباید قید ملیت و تابعیت، محلی از اعراب داشته باشد. در پایان نیز میتوان به این بخش از نظام حقوقی ایران اشاره نمود که "اتباع خارجی که از مدارس داخل کشور ایران فارغ التحصیل شده اند تابع مقررات پذیرش داوطلبان ایرانی خواهند بود." وقتی تبعه خارجی که در مدارس ایران تحصیل کند و فارغ التحصیل شود و در عین حال تابع مقررات پذیرش داوطلبان ایرانی باشند؛ چگونه میتوان درمورد شرکت در جشنوارههای علمی برای آنان محدودیت ایجاد کرد. شرکت در جشنواره های علمی یک حق علمی است. دانشآموزی که ویژگیهای علمی مورد نظر مانند معدل بالا و تولیدات علمی را داشته باشد، میتواند در این مسابقات و جشنوارهها شرکت کند. چراکه شاخص معتبر، علمی است و یکی از لوازم عبور از دورۀ متوسطه به آموزش عالی است. همچنین، شرکت در این جشنواره ها و موفقیت در آن نیز یکی از مراحل ورود به رشتهها و دانشگاهها است که علمی بودن و مبتنی بر حق بودن آن را نیز تقویت میکند.
یکی دیگر از ابعاد مسئلۀ موجود، حق مکتسب است. زمانی که قانونگذار به موجب یک هنجار حقوقی برای شخص یا اشخاصی حقی را ایجاد میکند، دیگر نمیتواند آن حق را از آنان سلب نماید. در ادبیات حقوق آمده است که تنها قوانین اساسی و عادی موجد حق و تکلیف اند و این به معنای آن است که مقررات(آیین نامه ها و تصویبنامهها) نمیتوانند موجد حق و تکلیف باشند. اما، اینجا با آیین نامهای مواجهیم که کارکرد یک قانون مصوب مجلس را پیدا کرده و برای این دانشآموز افغان حقی را به رسمیت شناخته است. حقی مبنی بر اینکه؛ اتباع خارجی که از مدارس داخل کشور ایران فارغ التحصیل شده اند تابع مقررات پذیرش داوطلبان ایرانی خواهند بود. درواقع، این یک حق است. این دانشآموز افغان نباید تاوان بی توجهی قانونگذار را بدهد. نخست اینکه، آیین نامهای بودن این حق، به معنای تزلزل آن نیست؛ یعنی وزارت علوم حال که چنین حقی را ایجاد نموده است، خواه اشتباه یا درست، دیگر نمیتواند این حق را از سر سلیقه و میل شخصی مضمحل گرداند. حکومت باید امنیت حقوقی شهروندان خود را رعایت کند. امنیت حقوقی به این معنا که یک شهروند نباید در معرض تغییرات شتابزده و غیرعقلایی قرار گیرد. حال که این حق ایجاد شده، حتی با قوانین و مقررات لاحق نیز نمیتوان آن را سلب کرد. درواقع، این دانشآموز افغان که بر اساس قوانین و مقررات سابق از چنین حقی برخوردار شده است، دیگر نمیتوان با قانون یا مقررهای جدید این حق را از وی سلب کرد. وقتی اتباع خارجی که از مدارس داخل کشور ایران فارغ التحصیل شده اند تابع مقررات پذیرش داوطلبان ایرانی باشند؛ شرکت در جشنوارۀ خوارزمی نیز یکی از حقوق دانشآموزان است که مقررات حاکم به رسمیت شناخته است.
از همین رو، تمامی یافتهها حاکی از آن است که نباید یک دانشآموز تبعۀ افغان را از شرکت در جشنوارۀ علمی چون جشنواره خوارزمی ممنوع كرد. همچنین، باید دانست که دولتها ملزم اند حداقلهای الزامی اسناد حقوق بشر را رعایت کنند. اما، این بدان معنا نیست که نتوانند فراتر از شاخص هاي حمایتی رفته و بیش از حد ، به تأمین این حقوق بپردازند. این یعنی؛ دولتها میتوانند بیشتر ازحد ناچیزی که در اسناد حقوق بشر به آن تن داده اند، حق بر آموزش انسانها را تأمین نمایند. این واقعیت، نشانگر نارسایی اسناد حقوق بشرند؛ نارسایي اي که هم در سطح هنجاری و متنی آن مشاهده میشود و هم در اجرا و پیادهسازی آن. از همین رو، عدالت اجتماعی که یکی از ارزشهای انسانی و مورد تأکید قانون اساسی ایران است، ایجاب میکند که به بیشینهترین شکل ممکن، شقوق و گسترۀ حق بر آموزش گسترش یابد. تعهد دولتها به تأمین حق بر آموزش به عنوان یکی از حقوق نسل دو (کنوانسیون حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی)، تعهد به فعل است نه تعهد به نتیجه؛ یعنی صرف تلاش و پرداختن دولتها به این حقوق برای رفع مسئولیت از گردن آنان کفایت میکند، خواه در بیرون محقق شود خواه نشود. اما این واقعیت موجود درمورد سند مذکور، قابل نقد است؛ چراکه "مهم نيست که چه تعريفي از عدالت ميکنيم بلکه مساله بر سر تحقق عدالت است"!