در حسرت مدرسه: نگاهی دوباره به یک قاتل زنجیرهای
داتیکان: در زمان برگزاری دادگاه محمد بیجه هوش بالای این جوان همه را حیرتزده کرده بود. بیجه در دادگاه توضیح داد که سواد را با خواندن روزنامه های باطله یاد گرفته و همیشه حسرت به مدرسه رفتن را داشته است.
قاضی منصور یاورزاده رئیس این دادگاه پنج سال بعد از صدور حکم اعدام بیجه در یادداشتی به ابعاد شخصیتی عجیب این مجرم پرداخت که به بهانه روز جهانی مبارزه با کار کودکان بخشهایی از آن را میخوانیم:
"زمانی که با بیجه در مورد اینکه چرا چنین جنایات فجیعی را انجام داده است صحبت کردم فهمیدم او جوانی بسیار باهوش و با استعداد بود که فقر و سرخوردگی او را به یک قاتل سریالی تبدیل کرده است.
اين جوان به گفته صاحبكارش يكي از بهترين جوشكارهاي منطقه بود. وقتي از بيجه پرسيدم چرا حرفهات را ادامه ندادي، به من گفت: به من ماهانه 150 هزار تومان حقوق ميدادند، من با این پول حتی نمیتوانستم هزینه زندگی روزانهام را تامین کنم.
وقتی بچهها را میدیدم که کیف روی دوششان است و به مدرسه میروند ناراحت میشدم. من وقتی در سن آنها بودم باید در کورهپزخانه کار میکردم و نمیتوانستم حتی یک کتاب داشته باشم. بچههای فقیر را میدیدم که درمیان خاکهای کثیف بازی میکنند درست مثل من. دلم برایشان میسوخت. سرنوشت آنها بهتر از سرنوشتی که من داشتم نبود. دلم برایشان میسوخت و فکر میکردم اگر بمیرند راحتتر هستند و مثل من تحقیر نمیشوند."
شاید با خودتان بگویید اگر بیجه جوانی باهوش بوده و به فقر و محرومیت اعتراض داشته چرا چنین جنایات فجیعی انجام داده است؟ مگر با قتل و تجاوز کودکان محروم میتوان با فقر مبارزه کرد؟ واقعا در فکر بیجه چه میگذشته که به چنین کاری اقدام کرده است؟
پاسخ این سوال را در نظریات جرمشناختی آلبرت کوهن میتوان پیدا کرد. کوهن بر روی کودکان و نوجوانان بزهکار آمریکایی تحقیق میکرد و متوجه شد یک خردهفرهنگ بزهکاری در طبقات پایین بخصوص قشر ولگرد و بی خانمان جامعه شکل گرفته است که ماهیتی غیرعقلانی دارد. اعضای این گروه به ساختار و نظم اجتماعی معترض هستند اما چون توانایی تغییر آن را نددارند اعتراض خود را متوجه ارزشهای جامعه متعارف کردند. آنها گرایش به نیکی را در ذهن خود سرکوب کرده و جای خوب و بد را در ذهن خود وارونه کردند. نظام رفتاری و شیوه تفکر آنها ماهیت غیرعقلانی دارد چون تحت فشار اجتماعی و فقط برای واکنش به ظلم جامعه این شیوه زندگی را انتخاب کردند.
در نظریه آلبرت کوهن و نظریات مشابه که ساختار اجتماعی را عامل وقوع جرم میدانند پیشگیری از جرم ممکن نیست مگر آنکه فرصتهای پیشرفت تحصیلی و شغلی در اختیار اعضای محروم جامعه قرار گیرد و بافتهای فرسوده شهری بازسازی شوند تا نیازهای اولیه ساکنان آنها را برآورده کند.