عباسی: 10 درصد کودکان کار توسط باند اداره میشوند/لطفی: متأسفانه هیچ قانون جامع و کاملی در خصوص کودکان وجود ندارد
داتیکان: 22 خرداد مصادف است با روز جهانی مبارزه با کار کودکان. به همین منظور داتیکان در نشستی که هفته قبل و در همین تاریخ برگزار شد، به بررسی مهمترین مشکلات حقوقی کودکان کار و نیز جایگاه دولت در مقابل این قشر از جامعه پرداخت. در همین راستا، محمد لطفی عضو مرجع ملی کنوانسیون حقوق کار، مجتبی عباسی و هدا شیرینکام از پویش آفتابگردان به همراه نعمت احمدی، وکیل دادگستری در نشستی که در داتیکان برگزار شد به بررسی این موضوع پرداختند.
به طور کلی، وضعیت خانوادگی کودکان کاری که بیسرپرست یا بد سرپرست و یا وابسته، چگونه است؟ آیا در این زمینه تحقیقی صورت گرفته که چه تعدادی از این کودکان بدون پدر و مادر هستند، چه تعدادی پدر و مادر دارند و چه تعدادی مجرم هستند؟
لطفی: آمار دقیقی در این زمینه وجود ندارد ولی به نظرم باید به شاخص این آمار در کشور هم نگاه کنیم. فرض کنیم که میگویند کودکان کار، کودک 6 تا 15 سال است. در اینجا شاهد برخی تضادها میان قوانین داخلی و قوانین بینالمللی هستیم که عموماً دولتمردان داخلی در چنین شرایطی از حق تحفظ استفاده میکنند. حق تحفظ بدین معنی است که اگر قوانین داخلی و بینالمللی با شرع در تضاد باشد، حق با قوانین داخلی است. وقتی که دسترسی به حق تحفظ وجود داشته باشد، امکان تغییر تعریف به روش دلخواه نیز فراهم میشود. به عنوان نمونه باید بگویم که برخی فقط کودک کار در خیابان را کودک کار میدانند و کودکانی که در معادن و یا کارگاه و جاهای دیگر کار میکنند را شامل کودکان کار نمیشناسند. در همین راستا، آمار میگیرند که مثلا حدود 95 درصد کودکان کار خیابانی، افغانستانی هستند. هرچند در پیمان نامه حقوق کودک، ملیت معنا ندارد، با این وجود کودکان کار در خیابان را به همه تعمیمی میدهند و کودکانی که در مزرعه، معدن و جاهای دیگر کار میکنند را در زمره کودکان کار به حساب نمیآورند که این نخستین اشتباه است. با این وجود در پاسخ به سوال شما باید بگویم که عدد مشخصی وجود ندارد. من دو سال نماینده NGO در وزارت کار بودم. در همان موقع قرار بود یک اطلسی بر مبنای عدد طراحی کنیم ولی آمار به آن معنی وجود ندارد. آمار بسیار پراکنده است، در دنیا نیز همینگونه است. مثلا میگویند کودکان کار در دنیا بین 150 تا 400 میلیون نفر هستند که در این میان 250 میلیون نفر نوسان وجود دارد. به طور کلی وقتی میگویم که در این زمینه آمار بدهیم، بهتر است گفته شود که آمار از نظر چه افرادی؟ اگر مثلا یک دولت در سال آخر عمر خود باشد، شاخصها تغییر میکند و اگر در ابتدای کار باشد، شرایط متفاوت است.
آقای عباسی شما به طور عملی و مستقیم با کودکان کار درگیر هستید، فکر میکنید مهمترین مشکلات حقوقی که این افراد با آن درگیر هستند چیست؟
عباسی: اگر اجازه بدهید من پیش از پاسخ به این سوال، در خصوص سوال نخست شما باید بگویم که جواب دقیق در این زمینه خیر هست، زیرا هیچ آمار دقیقی وجود ندارد. در ایران حدود 14 ارگان با کودکان کار درگیر هستند. در برخی جلساتی که با این ارگانها داریم، تنها 4 ارگان شرکت میکنند و بقیه حتی در جلسه شرکت هم نمیکنند و طبیعتاً از نوع عملکرد آنها نیز اطلاع دقیقی در دست نیست. آمارهایی هم که این ارگانها میدهند علاوه بر دقیق نبودن، متفاوت است. مثلا بهزیستی آمار گزینشی میدهد و نمیشود این آمار را تعمیم داد. فقط یک براورد کلی وجود دارد که از مجموع کودکانی که در کل ایران در حال زندگی و کار هستند، رقم بسیار بالایی در حدود 3 میلیون نفر وجود دارد. این تعداد بر اساس برخی فاکتورها همچون عدم تحصیل و عدم امکان بازی و آموزش که جزء شاخصههای کنوانسیون حقوق کودک است، کودک کار محسوب میشوند.
با این حال آن کودکانی که به اصطلاح در خیابان هستند و کودک خیابانی محسوب میشوند، طبق برآوردی که ما داریم، در تهران حدود 10 هزار نفر هستند. پویش آفتابگردان با 200 نیروی داوطلب، با حضور در 60 نقطه تهران، حدود 700 بچه را شناسایی کرده است. اگر این آمار را به کل تعمیم دهیم، به نظر میرسد کودکانی که در سر خیابان کار میکنند، حدود 10 هزار نفر در تهران هستند. با این وجود به باور من، معضل اصلی کودکان کاری هستند که در خیابان نیستند و اصلا مشاهده نمیشوند. مانند کودکانی که در معادن، کورههای آجرپزی، کارگاههای کوچک و بزرگ، میدان تره بار، مزرعه کشاورزی و این مکانها کار میکنند و از آموزش و تحصیل محروم میشوند.
اولویت اول پویش آفتابگردان کودکان کار خیابانی است. علت این امر نیز به این دلیل است که چه بخواهیم یا نخواهیم، روزی که در کشور ما کودک کار خط قرمز بود ولی خداروشکر امروزه این مسأله خط قرمز نیست و اقدامات مناسبی انجام شده است. در خصوص مباحث حقوقی و نیازهای اصلی باید گفت که به طور کلی حقوق کودک در کشور ما پاسداشته نمیشود. کودک چه از سوی خانواده و محیط و اطرافیان، حقوقش را نمیشناسد و اگر تعرضی به هر نحوی به وی شد، نمیداند که به کجا باید پناه ببرد؟ به نظرم موضوع کودکان در ایران بسیار وخیم است. برخی کودکان سرپرست دارند ولی با بدسرپرست مواجه هستند و یا اصلا سرپرست ندارند و به نحوی مجبور به کار میشوند که تحت عنوان کودکان کار شناخته میشوند که طبیعتاً این افراد دارای حقوقی هستند.
به باور من، ابتداییترین حقوق کودکان در همان کنوانسیون حقوق کودک مطرح شده است که متأسفانه رعایت نمیشود. حق بدیهی آموزش و بازی از کودکان گرفته شده و بعد هم موضوع استثمار کودکان بسیار جدی است. بعضا شاهد ساعتهای کار بسیار زیاد کودکان هستیم. در برخی از کورههای اطراف تهران، بچههایی هستند که 4 سال بیشتر ندارند ولی به استثمار گرفته شدهاند. این یعنی محیطی وجود دارد که کودک به محض راه رفتن مورد استمثار قرار میگیرد. بحث مربوط به هویت نیز یکی دیگر از مهمترین مشکلات حقوقی این کودکان است. بچهها که قدرت دفاع از خود را ندارند، اگر خانوادهها هم معتاد باشند، نمیتوانند اقدامی در این جهت انجام دهند. از سوی دیگر متاسفانه برخی از این بچهها، حاصل ازدواجهای غیرقانونی هستند که این هم معظل مهمی است. پدر و مادر این کودکان هستند ولی اینها در یک محضر به صورت رسمی ازدواجشان را ثبت نکردهاند و همین مسأله موجب بروز برخی مشکلات برای اینها میشود. اینها بخشی از مشکلات بچههای کار ایرانی است، در حالی که بچههای کار غیر ایرانی مشکلات بیشتری دارند. برای ما به عنوان یک NGO که در پویش آفتابگردان به صورت تخصصی روی کودک کار فعالیت میکند، فرقی بین کودک ایرانی و غیر ایرانی ندارد و با وجود محدودیتهایی که برای کودکان غیر ایرانی داریم، با این حال در این زمینه هم تمام تلاش خودمان را انجام میدهیم. به عنوان نمونه برخی از والدین کودکان غیر ایرانی، در صورتی که کودکشان جراحت بردارند و نیاز به عمل جراحی داشته باشند، میترسند به بیمارستان بیایند که تعهد بدهند برای عمل کودکشان زیرا این احتمال وجود دارد که این افراد را از ایران اخراج کنند.
همواره این مباحث مطرح شده که در خصوص کودکان کار باند وجود دارد. آیا واقعا این مسأله صحت دارد و در صورت صحت آن چند درصد این کودکان به وسیله باند به استثمار گرفته شدهاند؟
عباسی: متأسفانه ذهن جامعه این پیش فرض را دارد و اگر من واقعیت را بگویم قبول نمیکند. باند وجود دارد ولی تجربه میدانی من میگوید که نهایتا ده درصد از کودکان کار خیابانی توسط یک باند که مقاصد مشخصی که این مقاصد با جرم و بزه هم همراه است مشغولند. به عنوان نمونه کار ما با دادن فلافل به بچههای چهار راه شروع میشود ولی وقتی متوجه میشویم که این بچه زیر نظر باند هست و شخصی در کنار چهارراه مراقب اوست، سمت این کودکان نمیرویم چون میدانیم بعدا آن مراقب این کودک را اذیت میکند.
تجربه میدانی ما میگوید که حدود 10 درصد این کودکان هستند که باندی ندارند ولی مراقب دارند. مثلا یک خانمی، دو تا از بچههای خود و خواهرزادههایش را آورده و چهارراه قائم مقام را سرقفلی خودشان کردهاند. البته این سرقفلی کردن به معنای کار خلاف نیست، بلکه این کار را انجام میدهند که کس دیگری در آن چهارراه شیشه اتوموبیل تمیز نکند.
آیا این سرقفلیها خرید و فروش هم میشود؟
من تا الان چنین چیزی نشنیدهام. مشخصا اگر شما به همان چهارراهی که گفتم بروید، میبنید که آن خانم هست و این بچهها برای 4 سال است که آنجا هستند و رشدشان نیز در همین وضعیت اتفاق میافتد. شاید سرقفلی خرید و فروش شود ولی من سراغ ندارم.
در خصوص سوال قبلی باید بگویم که ده درصد باند هستند، ده درصد مراقب دارند و نکته جالب اینجاست که 80 درصد از این بچهها، حتی آن مراقب بزرگتر را هم ندارند. صرفا کودکان 5 تا 10 سالهای هستند که به خاطر فقر ناگزیر به کار هستند. آمار ما میگوید که 60 درصد از این افراد یک شیفت به مدرسه میروند و یک شیفت کار میکنند و 40 درصدشان دو شیفت کار میکنند. تحقیقات ما مشخص کرده که حدود 80 درصد این افراد نه تنها عضو باندی نیستند، بلکه یک مراقب بزگرتر ندارند که اگر شخصی آمد پول اینها را گرفت یا اذیتشون کرد، بتوانند از خودشون دفاع کنند. اتفاقی که برای بچههای کار پارک لاله و خیابان زرتشت رخ داد. تو این دو منطقه کسانی بودند که هر هفته یا هر روز میآمدند و دختران و پسران را مورد آزار و اذیت قرار میدادند.
لطفی: نکته که من میخواهم اضافه کنم، این است که بخشی از این کودکان که گروهی کار میکنند به خاطر این است که هزینههایشان را کاهش بدهند. مثلا برای رفت و آمد، یک ون میگیرند و همه کودکانی که تو یک منطقه زندگی میکنند با همان ون به یک چهار راه میروند و بعد از پایان کار هم جمع میشوند و برمیگردند. در خصوص باند هم باید بگویم که آنچه در نخستین واکنش از مقوله باند برداشت میشود، نگاه امنیتی به آن است. از نظر ما کودکان کار مجرم نیستند و حتی اگر به صورت باند هم اداره شوند، مجرم نیستند و در چنین شرایطی باید بیشتر از گذشته از کودک حمایت کرد. من در این 15 سالی که کار میکنم یک مورد هم ندیدم که باندی در این زمینه وجود داشته باشد.
کودک درگیر در فرآیند باند، قربانی مضاعف است و حمایت مضاعف هم نیاز دارد. بچهای که در باند است، خانواده هم ندارد و شرایط بدتری را تجربه میکند. اگر از زاویه کودکان به این مسائل نگاه نشود، شرایط بدتر میشود.
به طور کلی، دو نگاه به کودک وجود دارد، یک نگاه کودک را درون خانواده و متعلق به مایلمک خانواده میداند و یک نگاه کودک را دارای هویت مستقل و دارای شخصیت میشناسد و باید از این زاویه به کودکان نگاه کرد. باید نگاه به کودکان کار تغییر کند. باید به بحث آموزش و بازی این افراد توجه شود بحث آموزش یکی از مهمترین موضوعات در این خصوص است. اینکه آیا آموزش حق است یا خیر؟
آیا پیش آمده که سر چهار راه بروید و خواسته باشید بچهای را جذب کنید و از سوی خانواده با اعتراض مواجه شود؟ آیا شده است که در این زمینه کار به شکایت و دادگاه کشیده باشد؟
عباسی: مورد دادگاه و شکایت نداشتیم. ولی مورد اینکه والدین اعتراض کنند داشتیم که معمولا با شکیبایی ما و پس از چندین هفته که متوجه شدند که ما گروه شناخته شدهای هستیم و فقط به دنبال پر کردن خلأ آموزش و بازی بچهها هستیم و در همان سر چهار راه در حد توانمان این خلأ را پر میکنیم، نگاه خانواده نیز تغییر کرده است. من علاقهمندم به یک نکته دیگری اشاره کنم. متأسفانه تصویرسازی که از سوی رسانههای دولتی و خصوصی به مردم داده میشود در مورد کودکان کار، مناسب نیست. سال گذشته یک فیلم در فضای مجازی پخش شد با این مضمون که جوانی که مقداری قیافه خود را ژولیده کرده بود در سر چهارراه آمده و حدود یک ساعت کار کرده و با یک حساب کودکانهای تخمین میزد که یک کودک در ماه حدود 5 میلیون تومان درآمد دارد. در چنین شرایطی خیلیها تصور میکنند که وقتی حقوق یک کارگر چیزی در حدود یک میلیون و پانصد هزار تومان است، اگر یک کودک به این میزان درآمد داشته باشد خب طبیعی است که خیلیها به این سمت کشیده میشوند. این فیلم به شدت پخش شد و مردم این تصور را داشتند که این کودکان درآمد بالایی دارند.
در صورتی که واقعیت این است که اگر یک کودک کار به صورت یک شیف کار کند، در آن ساعتهایی که پیک ترافیک است، کسانی که آدامس میفروشند یا شیشه پاک میکنند، تخمین ما این است که این کودک درآمدش در ماه حدود 500 تا 600 هزار تومان است. چنانچه کودک دو شیفت کار کند، یک میلیون تا یک میلیون و 200 هزار تومان درآمد دارد که این میزان درآمد با هزاران ریسک از قبیل دزدی و تصادف و آزار و اذیت و این مسائل همراه است. من دنبال سیاه نمایی یا تصویر سازی نیستم و برای یک نمونه مشاهده خودم را خدمتتون اعلام میکنم. سال گذشته در خیابان مطهری ماشینی که پشت چراغ قرمز بود و برای اینکه از خط عبور نکند، یکی از بچههای کار را زیر گرفت و آن کودک فوت شد. کسی که شغلی را با این همه ریسک انجام میدهد، با 500 هزار تومان یا یک میلیون درآمد، بعد برخی رسانهها تصویر غلطی از این افراد منتشر میکنند و با سیاه نمایی باعث میشوند که مردم نیز تصور اشتباهی از بچههای کار داشته باشند. به باور من، با شفافیت سازی مختلف از منظر سیاسی، اجتماعی و حقوقی میتوان تصویر درستی از کودکان کار به جامعه منتقل کرد که این مسأله خود میتواند زمینه ساز یک تحول بزرگ باشد.
آقای لطفی، در خصوص لایحه حمایت از اطفال و نوجوانان توضیح میدهید که در چه وضعیتی قرار دارد؟ ساختار لایحه به چه صورت است؟ هدف از تصویبش چیست و برای تصویب این لایحه چه روشی را در نظر گرفتهاند؟ چون در ابتدای جلسه فرمودید که هیچ آماری از آسیبها و تعداد این کودکان وجود ندارد. قوانین معمولا بر پایه یک دکترین و یک جریان سازی فرهنگی ایجاد میشوند ولی در این خصوص به نظر میرسد که تا به الان کار جدی پژوهشی در این حوزه صورت نگرفته. آیا این قانون بر اساس کارهای پژوهشی صورت گرفته است یا خیر؟
لطفی: در ابتدا باید بگویم که این لایحه را مجلس تصویب کرده و برای تأیید به شورای نگهبان ارسال کرده است. شورای نگهبان به ماده 9 و بند 5 این ماده ایراد گرفته و لایحه برای اصلاح به مجلس برگردانده شده است. حال کمیسیون حقوقی و قضایی در حال بررسی است، تصور این بود که مجلس اصرار میکند بر تصویب خود و در نهایت مجمع تشخیص تعیین کننده خواهد بود ولی کمیسیون گفته که اصلاح خواهد کرد.
در مورد قسمت دوم سوال که سوال بسیار خوبی هم هست باید بگویم که اساساً گرفتاری ما در دو قالب است: یکی اینکه کودک یعنی چه؟ کودک قانون کار میشود 15 سال، برای ازدواج دختر 9 سال و پسر 13 سال، برای رای دادن 16 سال و برای حقوق مدنی از قبیل اینکه خانه یا ماشینی به نام فرد زده شود میشود 18 سال. در قوانین کیفری نیز متفاوت است و به صورت پلکانی است. مسأله بعدی پراکندگی قوانین در خصوص کودکان است. ما یک قانون جامع و کاملی برای حمایت از کودکان نداریم و قوانین در این خصوص پراکنده است. یک قانون 8 ماده در سال 81 تصویب شد که خیلی جالب نبود. عملا در این حوزه با خلأ قانونی مواجه هستیم و خلأ آن احساس میشود. یک کنوانسیون بینالمللی داریم که با حق شرط پذیرفته شده است و قانون جامع و کامل و یکپارچه داخلی هم نداریم. نهایتا در سال 88 این لایحه به مجلس آمده و ده سال گذشته تا اینکه چند ماه پیش در مجلس تصویب شده و هنوز به مرحله نهایی نرسیده است.
نکته جالب توج این است که عنوان لایحه، «لایحه حمایت از اطفال و نوجوانان» است، نه کودک و نوجوانان. شاید فکر کنید که فرق نمیکند در صورتی که شورای نگهبان گفت که ما مفهومی تحت عنوان کودک در اسلام نداریم و طفل داریم. بر این اساس فشار اجتماعی ایجاد شد و گفتن که این قانون شامل همه افراد زیر 18 سال میشود. بعد از این همه سال، باید گفت که آیا واقعا این قانون یک قانون حمایتی است؟ این حمایت بیشتر حمایت کیفری از کودکان است نه حمایت آموزشی و سایر مسائل مربوط به کودک. به طور مثال، اگر کودک به هر دلیل و به هر روشی از سوی شخصی با آزار و سایر مسائل مواجه شده باشد، این قانون مجازاتهایی را برای آن شخص در نظر گرفته. این حمایتی نیست و حمایت بسیار گستردهتر از این حرفهاست. به طور کلی باید گفت که کار پژوهشی جدی و بزرگ در این حوزه صورت نگرفته و اقداماتی مختصری انجام شده. ولی در سالیان اخیر اتفاقات مثبتی در حال رخ دادن است که نمونه آن را میتوان در پایان نامههای دانشگاهها مشاهده کرد که به مقوله حق بر آموزش کودکان توجه دارند. با این وجود ما کماکان با کمبود و مشکلاتی مواجه هستیم از قبیل اینکه لایحه مذکور جامع نیست و فقط برای کودکانی که در معرض خطر و آسیب هستند جنبه حمایتی در نظر گرفته و به سایر مسائل کودک توجه کمتری داشته است. مثلا اینکه کودک حق نشاط دارد در این لایحه نیست، یا حق رویا و حق بازی و مسائلی از این دست در لایحه وجود ندارد.
ماده 31 آیین دادرسی کیفری سال 92 تصویب شد و نیروی انتظامی را مکلف کرد که پلیس کودک و نوجوان تشکیل دهد. علت آن نیز این بود که پلیسی که میخواهد با مجرم کودک برخورد کند نیاز به مهارت و دانش خاصی دارد. تا جاییکه میدانیم نه این پلیس تشکیل شده و نه خبری در مورد آماده سازی شنیده شده است؟ شما اطلاعی در این زمینه دارید؟
لطفی: پیش از پاسخ به این سوال بهتر است به قوانین مربوط به کودکان در دیگر کشورها نگاه کنیم. در بسیاری از کشورها، به جای قوانین کودکان، نظام دادرسی کودکان داریم. نظام آیین دادرسی یعنی اینکه اصلا کودک را به دادگاه نمیبرند. برای فهم بهتر این موضوع میخواهم یک داستان واقعی را بازگو کنم. آقای دکتر فرجیها که از اساتید مجرب حقوق هستند، یک تجربه را برای ما گفتند که بسیار جالب بود. چند سال قبل، شخصی در تویسرکان با موتور میآمد و بچههای کوچک را میبرد و در خرابهها به آنها تجاوز میکرد. یک خانواده در این بین متوجه این ماجرا میشود. ماجرای دستگیری این فرد نیز بدین صورت بود که یکی از دختر بچههایی که مورد تجاوز قرار گرفته بود، فرزند رئیس کلانتری همان شهر بود. بعداً مسأله جدی شده و مشخص میشود که فرد 15 مورد دیگر از آزار و اذیت کودکان را داشته و در نهایت این شخص اعدام شد. دکتر فرجیها با این شخص صحبت کرد که چگونه دست به چنین اقدامی زده است. فرد متجاوز گفت برای اولین بار که این کار را انجام دادم، ترسیدم ولی دیدم که هیچ اتفاق نیوفتاد و خانواده آن کودک پیگیر نشد و به همین دلیل کار خود را ادامه دادم و متوجه شدم که خانوادهها از ترس آبرویشان چیزی نمیگویند.
در نهایت وقتی دو خانواده برای این موضوع پیش قدم میشوند و همین پیگیری آنها منجر به دستگیری فرد متجاوز میشود. نکته قابل تأمل اینجاست، مدرسهای که این دو کودک در آنجا درس میخواندند، آنها را اخراج میکند. دلیلشان هم این بوده که کودک تجربه بدی را کسب کرده و همین مسأله ممکن است روی دیگر دانش آموزان هم تأثیر بگذارد. فشار اجتماعی انقدر زیاد بود که حتی خانوادهها نیز میخواستند پیگیری را متوقف کنند ولی به واسطه ابعاد عمومی این اتفاق نیوفتاد. در خصوص بازسازی صحنه جرم، هم عدم تخصص باعث شده که تأثیر بدی بر این کودکان بگذارد. در ابتدا که کودکان را برای بازسازی جرم به کلانتری میبرند، کودک به محض دیدن موتور شخص متجاوز شروع به داد زدن و گریه کردن میکند چون موتور را میشناسد. بازپرس میگوید که کودک باید محل وقوع جرم را نشان دهد و جزئیات را بگوید که طبیعتا این اتفاقات تأثیر بسیار بدی روی کودک میگذارد. این در حالی است که در نظام دادرسی کودکان در بسیاری از کشورها، کودک را در ابتدا پیش روانکاو و روانپزشک میبرند و از روشهای دیگری برای بازسازی استفاده میکنند. قوانین بسیار متفاوتی در خصوص کودکان دارند. اینکه مصلحت محور باشیم یا عدالت محور درباره کودکان خیلی پیچیده است و اکثر کشورهای دنیا به دنبال مصحلت کودک هستند. در انتها باید بگویم که ما نه تنها نظام دادرسی کودکان نداریم بلکه پلیس کودک هم نداریم و اگر دلیلش را بپرسی میگویند بودجه نداریم یا متخصصی در این حوزه نیست.
عباسی: دولتها و حاکمیت عموما در خصوص مسائل جدید، عقبتر از جامعه قرار دارند. من معتقدم سرعت جامعه بیشتر از دولت است. من خوشحالم پلیسی که فقط به دید امنیتی به همه چیز نگاه میکرد، امروز در کلانتریها معاونت اجتماعی ایجاد شده که این یک حرکت رو به جلو محسوب میشود. در واقع پلیس رویکردش را به جامعه محوری تغییر داده و من امیدوارم در قدمهای بعدی، بحث کودکان را با دقت بیشتری پیگیری کنند و پلیس کودکان برای آن پیش بینی شود.
خانم شیرینکام شما به عنوان مدیر اجرایی پویش آفتابگردان، تا الان شده است که برای یک موضوع مشخصی به نهادهای دولت مراجعه کنید و مکاتبه کنید؟ واکنش آنها چگونه بوده است؟
شیرینکام: اساساً آفتابگردان از طریق حمایتهای مردمی اداره میشود و بیشتر رویکردمان این بوده که خودمان ورود کنیم. ولی مواردی هم بوده که با دستگاههای دولتی برای یک مورد مشخص مکاتبه کردهایم. به طور مثال برای عمل چشم یک کودک، با وزارت بهداشت مراوده داشتیم و همکاری لازم را با ما انجام دادند و عمل این کودک رایگان انجام شد. ولی هنوز خیلی با ارگانهای دولتی برخورد نداشتهایم. در خصوص مجوز ما با وزارت کشور در تعامل هستیم ولی حدود 3 سال زمان برد که به ما مجوز بدهند. همواره سختگیری از سوی نهادهای دولتی بوده با این حال تا جاییکه من اطلاع دارم در موارد کوچک به مشکلی برنخوردهایم.
در چندسال گذشته، موضوع کودک کار یک خط قرمز بود. متاسفانه حتی روزنامهها و رسانهها هم به این مسائل توجه نمیکنند و موانعی در این حوزه وجود دارد. ولی با این وجود رویکرد جامعه در این زمینه تغییراتی داشته و شامل تصویب قوانینی در این حوزه هستیم. موارد متعددی از کودکان خارجی را سراغ داریم که شناسنامه ندارند و با مشکلات بسیار جدی همراه هستند ولی اقداماتی در حال انجام شدن هست که به نظر میرسد در آینده بهتر خواهد شد. با همه این احوال سرعت این تغییرات کند است.