وکالت بلاعزل به چه معناست و چه ویژگیهایی دارد؟
مینا روحشاد
داتیکان: وکالت در لغت به معنای واگذار کردن امری به دیگری یا انجام کاری به نیابت از دیگری است. ماده 656 ق. م. وکالت را اینگونه تعریف میکند: «وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین (موکل)طرف دیگر را (وکیل)برای انجام امری نایب خود قرار میدهد.» به طور کلی باید گفت که اثر اصلی عقد وکالت، اعطای اذن و نیابت است به همین دلیل وکالت از عقود رضایی محسوب میشود. این بدان معناست که در وکالت، هریک از وکیل و موکل هر زمان که بخواهند میتوانند قرارداد عقد خود را فسخ کنند.
یکی از انواع وکالت که کاربردهای زیادی در جامعه نیز دارد، وکالت بلاعزل میباشد. امروزه بسیاری از معاملات در قالب وکالت بلاعزل و با استفاده از حق توکیل به غیر صورت میپذیرد. به نظر میرسد که علت اصلی روی آوردن مردم به اینگونه وکالتها، ایجاد یک رابطه حقوقی محکم و رفع تزلزل ناشی از جایز بودن عقد وکالت است. به علاوه در بعضی از موارد، مصالح طرفین اقتضا میکند که از تزلزل و محدودیت این عقد کاسته شود.
به زبان ساده وکالت بلاعزل یعنی اینکه موکل حق عزل وکیل را ندارد و برای عزل وکیل باید با توافق وکیل به دفاتر اسناد رسمی مراجعه کند. برای عزل وکیل در وکالت بلاعزل(به غیر از موارد حجر و جنون و سفه)باید موکل و وکیل با در دست داشتن مدارک شناسایی و اصل وکالتنامه به همان دفترخانهای که وکالتنامه تنظیم شده مراجعه کنند ولی این نکته حائز اهمیت است که حضور وکیل الزامی است در غیر این صورت وکالتنامه باطل نمیشود.
مثلا شخصی ملکی میخرد ولی به دلایلی نمیتواند سند رسمی تنظیم کند و ناگزیر وکیل بلاعزل فروشنده میشود تا پس از رفع موانع و فراهم شدن مقدمات ثبت، به وکالت از فروشنده نسبت به انتقال قطعی و رسمی ملک به نام خود اقدام کند. یا مثلاً زوجه با استفاده از شرط ضمن عقد ازدواج، وکیل زوج میشود تا در صورت لزوم به وکالت از زوج، بتواند خود را مطلقه کند.
در این موارد به ظاهر آنچه که طرفین قرارداد در مورد آن توافق میکنند اعطای نمایندگی غیر قابل عزل (یا غیر قابل استعفا) نیست. اما انگیزههای دیگری آنان را وادار به برقراری چنین رابطهای مینماید که این اغراض و اهداف متعدد و متنوعند. اما به صورت کلی میتوان گفت مهمترین انگیزهها در انعقاد وکالت بلاعزل عبارتنداز:
1- انجام مورد وکالت (انجام تعهد یا انجام تشریفات آن یا انتقال مال به صورت رسمی) در آینده و بدون حضور موکل و به وکالت از جانب وی.
2- فرار از برخی تنگناهای موجود و ایجاد فرصت مناسب برای فراهم کردن مقدمات و رفع موانع.
3- فرار از برخی مقررات امری و شکلی و احیاناً تقلب نسبت به قانون.
با وجود این، اگرچه توسل به این روشها با استفاده بجا و مناسب و با پیروی از قانون، گاهی موجب تسهیل امور برای افراد میگردد، با این حال وکالت بلاعزل شرایط را برای برخی سؤاستفادهها نیز فراهم میسازد که ممکن است خسارتهای جبران ناپذیری به هر کدام از طرفین وارد شود.
در اینجا لازم است یادآوری کنیم که، اگر وکالت بلاعزل در مقام یک وکالت صرف به معنای واقعی خود منعقد گردد، در این صورت تمام احکام و آثار وکالت در مورد آن جاری و اعمال خواهد شد و موکل نیز میتواند موضوع وکالت را خود انجام داده و یا حتی ضم وکیل، امین یا ناظر نماید و با این عمل خود اختیارات وکیل را محدود کند.
در انتهای بحث ذکر این نکته ضروری است که صرف اعطای وکالت بلاعزل, حق موکل را در رابطه با انجام موضوع وکالت ساقط نمیکند. در تنیجه به کار بردن عبارت «فلان مال را با وکالت بلاعزل خریدهام...» که از جانب عموم، مورد استفاده قرار میگیرد مطلقاً صحیح نیست و اعطای وکالت بلاعزل، ماهیت عقد وکالت را از جایز و اذنی بودن به عقد لازم و تملیکی تغییر نمیدهد. در حقیقت با اعطای این وکالت مبنی بر حق تجویز انتقال مالکیت به نام شخص وکیل یا ثالث، انتقال مالکیت انجام نمیگیرد، بلکه با اجرای این حق میتوان به پدیده انتقال رسید. همچنین حق ضم وکیل، امین یا ناظر به وکیل را از بین نمیبرد. مگر آنکه خلاف آن در ضمن عقد تصریح شده باشد یا اینکه بر سقوط آن به طور ضمنی توافق شده باشد. پس توافق و خواست طرفین نقشی مهم و تعیین کننده در این زمینه دارد.