نظام سازی یا نظام سوزی؟
داتیکان: شورای نگهبان، به مثابه دادرس اساسی، میتواند پیشران توسعه در حوزه سیاست، حقوق یا حتی نظام سازی باشد، اما نخستین شرط تحقق این مهم آن است که شورا چنین نقشی را برای خود به رسمیت بشناسد و به جای اکتفا به ظواهر متون به لوازم اجتهاد پویا مجهز و به مقاصد شریعت انور پایبند باشد.
تا زمانی که در یک فرایند آمرانه (مثلا رفراندوم یا حکم حکومتی) قضات اساسی مکلف به مصلحت شناسی و مصلحت بانی نشوند، وقوع چالشهای غیرضرور مانند چالش «سپنتا نیکنام» و «مینوخالقی» حتمی و اجتناب ناپذیر است.
این چالشهای نظامسوز را که شاید کمتر بتوان در جوامع توسعه یافته سیاسی مشاهده کرد، به جرات میتوان نتیجه تفکیک نهاد مصلحت بانی از نهاد نگهبان قانون اساسی دانست. وقت آن است تا در اقدامی شجاعانه این دو نهاد ادغام شده و شورای نگهبان رسما مکلف به پاسداری توامان از حریم قانون و مصلحت عمومی شود. تغییر ترکیب عضوی و امکان حضور گرایشهای فقهی و حقوقی متنوع در شورا هم راه حلی خردمندانه است، اما به صورت بنیادین نمیتواند این معضل بزرگ نظام جمهوری اسلامی را حل کند.
تامل بیشتر در این زمینه را به مطالعه دوگانه دادگاههای قانون اساسی (انتشارات جنگل) و مقاله مصلحت بانی شورای نگهبان حوالت میدهیم.